بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه سن داره

اولین باران بهاری زندگی ما

این روزهای ما

  سلام به همه و به دختر نازم ما خوبیم و این روزها حسابی مشغول و درگیریم... مامان جون شهناز رفته کرج پیش خاله و حدود 10 روز  هست که دخترم مامان جونشو ندیده و کلی سراغشو میگیره... هر وقت هم از ما شاکی میشه به حالت قهر دستاشو جمع میکنه و میگه من میرم کرج پیش مامان جان ... قربون دل کوچیکت بشم که اینهمه دلتنگی میکنه....چند روزی هم در گیر انتخابات و بحث و تصمیم گیری بودیم .. اخه نمیخواستیم رایبدیم اما بالاخره تصمیممون عوض شد و رای دادیم اونم به اقای روحانی ... با باران گلی تو کارناوالهای انتخاباتی شهرمون شرکت کردیم و کلی شیطونی کردیم و باران همش در عجب بود که مامان و بابا چراان...
25 خرداد 1392

روز شمار تولد باران ما

سلام بعد از مدتها امروز از خوابیدن باران کوچولو استفاده کردم و امدم سراغ خاطرات عزیزش .. خیلی وقته حوصله سر زدن به اینورو ندارم اصلا نمیفهمم روزها چطور میگذرن...اما این روزها شوق عجیبی دارم 4 روزه دیگه تولد باران رحمت زندگیمونه... همش خاطرات اخرین روزهایی که تو بطنم داشتمش واسم زنده میشه ضربان قلبم  این روزا خیلی تند تند میزنه... خدایا ازت ممنونم بابت این فرشته کوچولو ،ممنونم که مارو لایق پدر و مادر شدن دونستی خدایا خودت دختر کوچولومو حفظ کن از هر درد و بلایی از هر غصه ای.... امسال چون احتمالا چند روز بعد از تولد پرنسسم اسباب کشی داریم جشن میلاد عزیزشو موکول میکنم به رفتن به خونه جدید.  اولین مهمونی که توش خواهم گرفت به ا...
10 خرداد 1392
1