این روزهای ما
سلام به همه و به دختر نازم ما خوبیم و این روزها حسابی مشغول و درگیریم... مامان جون شهناز رفته کرج پیش خاله و حدود 10 روز هست که دخترم مامان جونشو ندیده و کلی سراغشو میگیره... هر وقت هم از ما شاکی میشه به حالت قهر دستاشو جمع میکنه و میگه من میرم کرج پیش مامان جان ... قربون دل کوچیکت بشم که اینهمه دلتنگی میکنه....چند روزی هم در گیر انتخابات و بحث و تصمیم گیری بودیم .. اخه نمیخواستیم رایبدیم اما بالاخره تصمیممون عوض شد و رای دادیم اونم به اقای روحانی ... با باران گلی تو کارناوالهای انتخاباتی شهرمون شرکت کردیم و کلی شیطونی کردیم و باران همش در عجب بود که مامان و بابا چراان...
نویسنده :
مامان باران
16:27